جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه پایه پایه: (تعداد کل: 1)
پایه پایه
[یَ / یِ یَ / یِ] (ق مرکب)پلّه پلّه. اندک اندک. تدریجاً :
چو خواهی کسی را همی کرد مه
بزرگیش جز پایه پایه مده.اسدی.
در تأنی گوید ای عجول خام
پایه پایه برتوان رفتن ببام.مولوی.
پایهء چخماق.
[یَ / یِ یِ چَ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) ماشه (در تفنگ)(1).
(1) - Detente.
چو خواهی کسی را همی کرد مه
بزرگیش جز پایه پایه مده.اسدی.
در تأنی گوید ای عجول خام
پایه پایه برتوان رفتن ببام.مولوی.
پایهء چخماق.
[یَ / یِ یِ چَ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) ماشه (در تفنگ)(1).
(1) - Detente.
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.